«من مانع شدم»
...
ابن عباس گوید:
در اوایل خلافت عُمَر، با او روبرو شده و اتفاقاً وارد مکالمه شدم...
پرسید: پسر عمویت درچه حال است؟
گمان کردم عبداللهبنجعفر را میگوید، گفتم: با همسن و سالان خود بازی میکند.
گفت: منظورم او نبود، بزرگ شما اهلبیت (از جهت منزلت) را گفتم [یعنی علیبنابیطالب].
گفتم: در نخلستان است و به درختان خرما آب مینوشاند و قرآن میخواند.
گفت: راستش را بگو، هنوز هم خلافت را برای خود میداند؟
گفتم: بله (حقش است)
گفت: گمان میکند که پیامبر -صلیاللهعلیهوآله- به خلافت او تصریح کرده؟
گفتم: بله، این را هم بگویم که از پدرم (عباس عموی پیامبر) پرسیدم و او نیز وجودِ این بیان صریح پیامبر را تایید کرد.
عمر گفت: درست است... پیامبر -صلیاللهعلیهوآله- دربارۀ جانشینی علی، اندککلامی گفته بود ولی اتمام حجّت نکرده بود (!!!) در ایام بیماریاش خواست به این موضوع با اسم به خلافت علی تصریح کند که من مانع شدم.
* ابنابیالحدید گوید: این خبر را خطیب بغدادی در کتابش با سند ذکر کرده.
📚 شرح نهجالبلاغه (ابنابیالحدید سنّی معتزلی)، جلد ۱۲، صفحۀ ۲۰ و ۲۱
📚 بحارالانوار (علامۀ مجلسی)، جلد ۳۰، صفحۀ ۵۵۵ و ۵۵۶
🔹 (وَلَقَدْ أَرَادَ فِی مَرَضِهِ أَنْ یُصَرِّحَ بِاسْمِهِ فَمَنَعْتُهُ)
ترجمه و تحقیق: #محمدعلی_حمیدی_فراق